مثنوی معنوی
أثر جناب جلال الدّین محمّد بلخي
رحمة الله تعالی علیه
در دفتر أوّل
«هفت اختـر» هر جَـنین را مُدّتی
میـــكُنند ای جان ، به نوبت خِدمتی
چونكه وقت آید ، كه جان گیرد جنین
آفتابش آن زمـــــــــان گَردَد مُعین
چون جنین را ، نوبتِ تَدبیر ، رو ،
از ستاره ، سوی خـــورشید آید او
این جنین در جنبش آید ز آفتاب
كآفتابش جان همی بخشد شِتاب
از دگر أنجُم به جُز نقشی نیافت
این جنین ، تا آفتابش بر نتافت
از كدامین ره تعلُّق یافت او ،
در رَحِم با آفتابِ خوب رو ؟
از رَهِ پَنهان كه دور از حسِّ ما ست
آفتـابِ چَــــــــرخ را بَس راهـها ست
آن رَهـی كه ، زَر بـیابد قوت از او
و آن رَهی كه ، سنگ شد یاقوت از او
آن رهی كه سُرخ سازد لَعـل را
و آن رهی كه بَرق بخشد نَعل را
آن رهی كه پُخته سازد میوه را
و آن رهی كه دِل دهد كالیوه را
[کالیوه در اینجا یعنی پریشان]